English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (199 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Babbage U nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
analytical engine U ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
Intel U بیتی استفاده میکند که اولین بار در کامپیوترهای IBMPC به کار رفت
Intel U شرکتی که اولین ریزپردازنده موجود را ساخت . و نیز پردازنده هایی ساختند که در IBMPC و کامپیوترهای سازگار استفاده میشود
edp U پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic forming machine U دستگاه قالب بندی خودکار
scanners U وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
scanner U وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
cybernation U کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
generation U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
automatons U ماشین خودکار
automaton U ماشین خودکار
brick moulding U ماشین قالب زنی
atm U ماشین سخنگوی خودکار
automobiles U ماشین متحرک خودکار
automobile U ماشین متحرک خودکار
perpetual motion machine U ماشین خودکار دائمی
automatic coping lathe U ماشین تراش خودکار
automatic lathe U ماشین تراش خودکار
desktop U ماشین حساب
comptometer U ماشین حساب
ibm computer U ماشین حساب ای بی ام
arithmometer U ماشین حساب
calculating machine U ماشین حساب
computer U ماشین حساب
calculator mode U مد ماشین حساب
calculator U ماشین حساب
computers U ماشین حساب
calculators U ماشین حساب
automatic lathe operator U اپراتور ماشین تراش خودکار
semi automatic lathe U ماشین تراش نیمه خودکار
automatic roughing lathe U ماشین تراش سایشی خودکار
native file format U قالب فایل اصلی
power U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powers U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powered U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powering U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
hand calculator U ماشین حساب دستی
computers U ماشین حساب کامپیوتر
pocket calculator U ماشین حساب جیبی
electronic camputer U ماشین حساب الکترونیکی
hand calculator U ماشین حساب جیبی
eniac U ماشین حساب الکترونی
computer U ماشین حساب کامپیوتر
automation U خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
identities U الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
identity U الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
solar calculator U ماشین حساب جیبی خورشیدی
multiplier U وسیله افزایش ماشین حساب
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
servomechanism U مکانیسم خودکار جهت راه اندازی ماشین ها
automatic hobbing machine U ماشین فرز چرخ دنده مارپیچی خودکار
programmable calculator U ماشین حساب قابل برنامه نویسی
to cross-check the result with a calculator U حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
numerical U ماشین خودکار که توسط کامپیوتر یا مدارهای کنترل شده
atm U ماشین تحویل دار خودکار manager type abode
DDC U ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
qwerty U صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است
pilot model U مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
flexible U استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
sidekick U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
sidekicks U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
arithmatic unit U قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
automating U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
platen U صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
style sheet U الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
first in first out U صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
tabulator U بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
anglicization U انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
LCD U کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
loads U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
anglicism U اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
fifo U روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
inventors U مخترع
inventress U زن مخترع
fabricator U مخترع
ingenious U مخترع
inventor U مخترع
fifo U اولین صادره از اولین وارده
first strike U اولین ضربت در اولین حمله
development support library U امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
basic type single tier formwork U قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
synchroreceiver U دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
automatic error correction U تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
import U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize U قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense U هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
overdrawn account U حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
lime juicer U ملوان انگلیسی انگلیسی
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
anglicised U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicises U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicized U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizing U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizes U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicising U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicize U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
fifo U که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
submachinegun U مسلسل خودکار یانیمه خودکار
autoloader U اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic check U کنترل خودکار بررسی خودکار
automatic U خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatics U خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic pilots U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
privilege U دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
blow-ups U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
reckoning U تصفیه حساب صورت حساب
reckonings U تصفیه حساب صورت حساب
digital U دیجیتالی
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
digital data U داده دیجیتالی
digital control U کنترل دیجیتالی
digital computer U کامپیوتر دیجیتالی
digital plotter U رسام دیجیتالی
digital repeater U تکرارکننده دیجیتالی
digital signal U سیگنال دیجیتالی
digital recording U ضبط دیجیتالی
digital transmission U انتقال دیجیتالی
digital speech U گفتار دیجیتالی
digitizer U دیجیتالی کننده
digital communications U ارتباطات دیجیتالی
digitizing U دیجیتالی نمودن
digitize U دیجیتالی کردن
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
video digitizer U دیجیتالی کننده تصویری
digital data transmission U ارسال دیجیتالی داده
digitizing tablet U لوح دیجیتالی کننده
analog U از حالت آنالوگ به کد دیجیتالی
graphics digitizer U دیجیتالی کننده گرافیکی
digital signal processing U پردازش دیجیتالی سیگنال
aided tracking U سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
to day U امروز
this day U امروز
toad eater U امروز
today U امروز
it is nowrooz to day U امروز
koalapad U صفحه دیجیتالی کننده ارزان برای ریزکامپیوترها
This very day . U همین امروز
Today me, tomarrow thee. <proverb> U امروز من,فردا تو .
nowaday U مال امروز
this morning U امروز بامداد
this d. a week U یک هفته از امروز
there was no mail to day U امروز کاغذنداشتیم
today of all days U مخصوصا امروز
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
he wears a new suit to day U امروز جامه
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
image U ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
levels U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levelled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
images U ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
What do you feel like having today? U امروز تو به چه اشتها داری؟
i have no work today U امروز کاری ندارم
I need them today. من آنها را امروز میخواهم.
he is in to day U امروز در خانه است
Today I took laxatives. U امروز مسهل خورده ام.
He was not supposed to come today . U قرارنبود امروز بیاید
there was no mail to day U امروز پست نبود
What is todays date ? U تاریخ امروز چیست ؟
this da y month U یک ماه دیگر از امروز
A week from today U هفت روز پس از امروز
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1in order to improve
2off-season
2off-season
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com